قند عسل مامان و بابا
برای پسر گلم
درباره وبلاگ


بسم الله خوش اومدید. داستان ما از اونجا شروع شد که در چهارمین سالگرد ازدواجمون ما متوجه شدیم که خدای مهربون یه فرشته گل بهمون هدیه داد. تصمیم گرفتیم اینجا لحظه های بزرگ شدنش رو ثبت کنیم.
نويسندگان

وای که هر قدر از استرس این روزا بگم کم گفتم وسط اثاث کشی و سفر روسیه و عروسی دفاع هم اشتم زنگ زدیم مامان جون اومد کمکمون کرد خداروشکر خداروشکر با نمره نوزده و نیم دفاع کردم برام خیلی ارزشمد بود با وجود بچه کوچیک

خداجونم شکرت کمکم کردی این دو سال رو با تمام سختی هاش سپری کردم و الهی شکر که خوب تموم شد

صبح روز دفاع اومدم سرکار پنج شنبه 12 شهریور بعد کلی تمرین کردن رفتیم دنشگاه زودتر از موئد نوبتم شد و زنگ زدم بابا جون اومد شما هم پیش مامان جون بودی خیالم راحت بود دفاع کردم راحت خداروشکر اینقدر خدا کمکم کرد که هر قدر ازش تشکر کنم کمه اون همه استرس تبدیل شد به اعتماد به نفس نه صدام لرزید نه هول شدم با نهایت ارامش دفاععععععععععع کردم و خیلی عالی ود میشد بهم کامل هم بدن اما خوب دیگه بازم الهی شکررررررررررررر

یک شنبه 1 شهريور 1394برچسب:, :: 13:47 :: نويسنده : زهرا-مصطفی

الان که در کش و قوس رفتن به روسیه هستیم پیش خودم فکر میکردم که پارسال هم همین نگرانی ها رو داشتم برای سفر رفتم و خوندم یکمی اروم شدم باز هم ممکنه هوا سرد باشه اما خدا جونم اگه صلاح مون در این هست که بریم و اگر قراره که سلامت بریم و برگردیم و همه چیز خوب باشه و به همهمون خوش بگذره انشاا... جور شه بریم اگ نه واقعا خودت به دلمون بنداز منصرف شیم الهی شکرت می دونم خودت همه چیز رو به بهترین شکل بامون جور میکنی اما هزار تا دغدغه دارم چون با بچه کوچیک میخوایم بریم خداجونم خودت کاری کن همه چیز خوب و عالی پیش بره انشاا...

یک شنبه 1 شهريور 1394برچسب:, :: 13:37 :: نويسنده : زهرا-مصطفی

اومدم یکمی بنویسم شاید از این بار استرس کم شه

خدایا شکرت گله ای ندارم همه استرس ها واسه خوشی هاست اما خودت مثل همیشه حمایتمون کن و حواست باشه بهمون احتیاج دارم بیشتر کمکم کنی این روزا....

اریا جونم قربونت بره مامان این روزا دغدغه خونه و داستانهاش که معلوم نیست کی جابه جایی داریم ................

دفاع دارم انشاا... تو همین ماه هنوز خیلی از کارام اماده نیست خدا کمکم کنه بتونم با وجود بچه کوچیک از پس همه چیز عالی بربیام

عروسی داریم عروسی عمو جون نمیدونم با دفاعم تداخل داره یا نه انشاا... بشه بریم

و در نهایت یه فکر بکر که نمی دونم بشه عملیش کنیم یا نه باز توکل به خدا سپردمش به خودش

چند وقتیه بابا جون همش در مورد روسیه و ... صحبت میکنه که بریم اگه جور شه انشاا... هفته اول مهر میریم و از این استرس ها نجات پیدا میکنیم و اون موقع امیدوارم همه چیز به نحو احسن انجام شده باشه

دلم کسی رو میخواد که این روزا بهم انرژی مثبت بده اما کی......

باباجون خیلی تلاش میکنه همه چیز رو اروم کنه دیشب کلی سرگرمت کرد با هم رفتین خرید که من بتونم مطالعه کنم برای دفاع

خدایا شکرت بارها به حکمت این دوری رسیدم خودت بهتر میدونی خداجونم میگن خدایاور بیکسهاست واقعا درسته شکرتتتتتتتتتتتتتتتتت خودت بهترین انرژی مثبتی برام خداجونم و بعد از تو همسر  و پسر نازنینم .

بقیه نمی خوام بگم مهم نیستن اما اگه بخوام بهشون اهمیت بدم از زندگی و اهدافم دور میشم و دلسرد.

زندگی همین فراز و نشیب هاش قشنگه پسرم همین که تو خیلی از لحظات خدا رو  در کنارت حس میکنی در همه تنهاییهات رهات نمیکنه و همراهت هست.

امیدوارم برات یک مادر نمنه باشم پسرم هرچند ممکنه با ایدال های تو فاصله داشته باشم در اینده نمی دونم اما میخوام بهت بگم حداقل تلاشم و میکنم فکرم به روز باشه امیدوارم زنده باشم و رشد و بالندگیتو ببینم

خدایا غرور رو ازم دور کن نمی خوام مغرور شم نسبت به اطرافان اما خودت بهتر میدونی کلا ما سه تا خیلی مورد بی مهری واقع شدیم باز هم توکل به خودت .....

چند وقتیه یادم میره بیام اینجا مطالبمو بنویسم

اریا جونم خداروشکر سفر خوب داشتیم و حسابی رفرش شدیم و شما نهایت همکاری رو از هر نظر ما با کردی خداروشکر حتی یک بار هم جیش تو شلوارت نکردی خخخخخچشمک

روز دوشنبه اومدیم سرکار بعدش مرخصی ساعتی گرفتم رفتیم با پرواز ماهان مشهد البته پروازمون دو ساعتی تاخیر داشت در کل سفر خوبی هتل اپارتمان لبخند بودیم نزدیک حرم مدتی که مشهد بودیم بازار الماس شرق و وصال رفتیم بیشتر به زیارت و خرید گذشت دو شبی که بودیم هم یکبار رفتیم رستوران ابنوس یک شب هم رفتیم رستوران سنتی بابا قدرت خیلی خوب بود خیلی لذت بردیم عالی بود .

چهارشنبه هم رفتیم شهر مامان جون اینا اقاجون اومد فرودگاه دنبالمون شما هم دویدی بغلش و کلی براش صحبت کردی و شیرین زبونی کردی

قربون قد و بالات برم اینقدر خوش سر و زبون شدی ادم کیف میکنه همیشه خدارو کشر میکنم به خاطر داشتنت

چند روزی که بودیم کلی بیرون رفتیم کلی با فامیلا دید و بازدید کردیم حسابی بهمون خوش گذشت

اخیش که خیلی خوب بود دلم باز م سفر میخواد از الان دارم برنامه میریزم انشاا... مهرکه میریم عروسی عمو جون انشاا... دوست دارم زمستون بریم دوبی

دلم میخواد پایان ناممو راحت دفاع کنم و بعدش این قضیه خونه هم ختم به خیر شه که همه برنامه هامون اوکی شه انشاا...

 

دو شنبه 15 تير 1394برچسب:, :: 15:15 :: نويسنده : زهرا-مصطفی

تصمیم داریم برای تعطیلات عید فطر اول بریم مشهد بعدش هم پیش اقاجون و مامان جون

چند وقتی بود دلم برای حرم پر میکشید تصمیم گرفتیم دو شبه بریم مشهد زیارت و بعدش هم بریم پیش مامان جون اینا امیدوارم سفرمون راحت باشه و سالم بریم و برگردیم و یکی از بهترین سفرهای عمرمون باشه انشاا...

دو شنبه 15 تير 1394برچسب:, :: 15:1 :: نويسنده : زهرا-مصطفی

پسر گلم سلام شبهای قدر امسال تو خونه جدید که البته مال خودمون نیست هستیم

دیشب یکم دلم گرفت زیاد بازش نمی کنم سر قضیه صاحب خونه و انباری و ... داستان مزخرف

بعدش با باباجون رفتیم مسحد ابی یه وری زدیم شما هم خیلی لذت بردی بعدش هم رفتیم مسجد سبز کمرنگ به قول خودت الهی بمیرم برات که اینقدر میفهمی خیلی پسر خوبی شدی دیشب کلی اش رشته مامان پز خوردی

خدایا به حق این شبهای عزیز همه مریضا رو شفا بده همه دردمندا رو دوا بده به همه سلامتی و تندرستی بده همه رو عاقبت به خیر کن جونها رو به راه راست هدایت کن تو کار زندگی درس ازدواج و .... همراهشون باش

انشا... ما هم سلامت و عاقبت به خیر باشیم اریا جونی نیاز به عمل لوزه نداشته باشه و مشکلی هم نداشته باشه خدایا این داستان خونه نمی دونم میخواد به کجا بره اصلا حوصله فک کردن بهش رو هم ندارم فقطططططططططططط ازت میخوام کاری کنی همه چیز ختم به خیر شه و بهترینها برامون رقم بخوره

دلم ارامش و اسایش میخواد

خدایا با سختی زیاد خودمونو بالا کشیدیم انشاا... تا سال اینده پرونده پایان نامه و ... به خوبی با نمره عالی بسته شه انشاا... بتونیم به برنامه هامون تحققق ببخشیم انشا... بتونیم سفر های شاد و عالی بریم جیب پر پول داشه باشیم دل خوش انشاا...

 

شنبه 6 تير 1394برچسب:, :: 12:30 :: نويسنده : زهرا-مصطفی

چند وزیه به این فکر میکنم که فرصت زندگی کوتاست تا یه حدی اگه ادم دنبال مادیات باشه طبیعی ولی بیشتر از اون میشه حرص زدن خوب وقتی میشه عالی زندگی کرد و لذت برد از زندگی چرا فقط به جنبه مادیش بچسبیم امیدوارم بتونم با این تصمیم به نتایج خوبی تو زندگی برسم انشاا...

اریای گلم زندگی خیلی پیچیدست خیلیییییییییییی

وقتی بزرگ شدی متوجه پیچیدگی هاش میشی

من جدیدا خیلی احساس تنهایی میکنم تو این دنیا نمی دونم چرا شاید الان دارم پخته میشوم تازه دارم دنیا رو درست میشنام

اریای عزیرم دیوز باباجون شمارو برد دکتر و دکتر بهش گفت که لوزه سوم داری و باید عمل شی من خیلی دلم گرفته خدا کنه نیاز به عمل نباشه اخه من چطور میتونم تحمل کنم بچم بیهوشی کامل شه خداا خودت یه راهی بزار نیاز به عمل نباشه و هیچ عوارشی برای پسرم نداشته باشه

نمی دونم چقدر قدرتو می دونم تو زندگی گاهی خیلی اذیتم می کنی ما شیرینی هات اینقدر زیاده و خداوند اونقدر مهر مادری رو قشنگ افریده که هیچ اذیتی نمیتونه بهش غلبه کنه.

ته دلم روشنه مطمئنم نیاز به عمل نیست دلم اینو میگه پس درسته انشاا...

خیلی دلم گرفته دوست دارم برم مسافرت امیدوارم عید فطر بتونیم یه مسافرت برینم دلم مشهد میخواد انا از طرفی مامان جون اینا هم بیتابتن دوست دارم هردوش رو بریم انشا... به بهترین نحو جور شه

دو شنبه 25 خرداد 1394برچسب:, :: 15:27 :: نويسنده : زهرا-مصطفی

اریا جونم نمی دونم جا به جا شدن مون کار درستی بود یا نه هنوز خودم نمی دونم چیکار کردیم فقط الان یکم نگرانم که چطور خودمونو جمع و جور کنیم برای اساس کشی مجدد

امروز به خدا گله کردم البته مطمئنم که همیشه خیر در همه چیز هست و من هم منتظر یه اتفاق خوبم اما خسته ام از جا به جایی و بلاتکلیفی

خدا جونم خودت بهترین ها رو برامون بخواه و خودت کاری کن که ما یه جای ثابت و عالی بهمون بدن بدون استرس و ناراحتی بتونیم زندگیمونو کنیم انشاا...

دلم یه سفر میخواد حتی شده چند روز دوست دارم بریم مشهد و برگردیم خدایا منتظر معجزات قشنگت هستم امیدوارم همه چیز به بهترین شکل و اونطوری که به صلاحمونه برامون رقم بخوره الهی به امید خودت نه به امید خلق روزگار

سلام گل پسر سه ساله من خدایا شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت این افتخار رو دادی بهم که سومین سال تولد گلم رو ببینم خدایا شکرت که همه چیز عالیه

با کلی قول هایی که به اریا داده بودیم برای گرفتن تولد مک کویینی خلاصه برای یه کیک مک کویین سفارش دادیم برای مهد و صبح روز 21 خرداد ÷نجشنبه تو مهد برات تولد گرفتیم اینقدر من از ذوق خودت و بچه ها ذوق کردم که به خودم قول دادم هر سال این تولد مهد رو داشته باشیم

خدا می دونه که با چه سختی ونه جدید رو حاضر کردیم برای مهمونی تولد اریا جون شبش اینقدر تولد زیبایی برای اریا گرفتیم که خودت با وجود تمام خستگی ها کلی انرزی مثبت داشتم

کلی اریا جونی هدیه گرفتی و به درخواست خودت برای تولدت بات ترن خردیدم اینقدر ذوق کردی و دوست داشتی خدا رو شکر همه چیز هم عالی پیش رفت

پيوندها



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 54
بازدید دیروز : 156
بازدید هفته : 54
بازدید ماه : 1027
بازدید کل : 12582
تعداد مطالب : 216
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

Alternative content