قند عسل مامان و بابا برای پسر گلم آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:, :: 8:15 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
سلام پسرم دیروز 9 ماهه شدی خدا می دونه که چقدر تو این سه ماهی که دست پرستار بودی حرص خوردم خدایا خودت پسرم رو در سایه امن و ایمن خودت حفظ کن پشلی من چند روزه که به طرز وحشتناکی سرماخوردم از 25 اسفند مرخصی گرفتم تا 15 خوشحالم که 20 روز پیش خودمی احتمالا با هم میریم شمال دوتایی دو روزه صبح ها بیدار می شی و با ما صبحانه می خوری نمی دونم از کی بذارمت مهد همش استرس دارم نمی دونم از کی بری برات خوبه فقط از خدا میخوام خودش نگهدارت باشه یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:, :: 11:37 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
اریا جونم دیروز داشتی با اقا جون بازی میکردی اون گردنتو قلقلک میداد تو ه م سریع قلقلکش میدادی فقط نمی دونم چرا تو حرف زدن یکم تنبلی خدا کنه زودتر حرف زدن یاد بگیری خیلی شیرین و بامزه شدی از 8 ماه و نیم چهاردست و پا رفتی و الان حرفه ای هستی و حتی میتونی چیزی رو بگیری و بلند شی ولی کل خونه رو سریع می ری و هرچی سر زاهت باشه میخوری خیلی باید مراقبت باشیم امروز صبحم که بردیمت پیش پرستار شیشتو جا گذاشتم و باباجون که داشت میرفت اقا جونو بذاره فرودگاه بردن دادن بهت بمیرم برات مامنی من شنبه 5 اسفند 1391برچسب:, :: 11:35 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
مامانی من اینقدر قشنگ چاردست و پا و سینه خیز میری دلم میخواد بخورمت اریا جونم بخدا تا وقتی تو رو نداشتم فکر نمی کردم بچه اینقدر شیرین باشه ولی الان میبینم با خندت انگار تمام دنیا رو بهم دادن و با گریت انگار دنیا رو سرم خراب میشه وقتی ذوق میکنی و تند تند میری سمت چیزی کیف میکنیم من و بابایی چند روزه سرگرمیم اینه که میرم خونه میزارمت وسط فرش تو هم تند تند چاردست و پا میری خدا کنه زودتر راه بیافتی و حرف بزنی اینقدر دلم میخواد حرف بزنی و صدامون کنی قربونت برم پيوندها
|
|||||||||||||||||
|