قند عسل مامان و بابا برای پسر گلم آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان یک شنبه 15 شهريور 1394برچسب:, :: 14:27 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
خدا جونم شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت بالاخره سفر رویایی مون جور شد خداجون حالا که اینقدر لطفت شامل حالمون شده و درست شده بریم میشه کاری کنی که واقعا لذت ببریم هر سه تامون از این سفر و حسابی خوش بگذره بهمون خیلی دوست دارم اریا اینقدر خوب همکاری کنه و اینقدر عالی باشه و همه چیز خوب باشه خدایا هوا عالی باشه برخوردا عالی بتونیم نهایت استفاده رو ببریم و سلامت بریم و برگکردسم انشاا... یکم استرس اریا رو دارم اما دلم به خدا قرصه میگم خودت که خواست جور کنی حواست به این هم هست که مواظبمون باشی خدای مهربونم دوست دارم سفرمون عالی باشه بعدش هم راحت بریم شمال و عروسسی حسابی خوش بگذره و برگردیم خونمون چقدر خوبه اخ جون منتظر معجزات قشنگت هستم خدای مهربونم یکم بیشتر هوامونو داشته باش یک شنبه 15 شهريور 1394برچسب:, :: 14:24 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
چون دفعه قبل یعنی سه ماه پیش هنوز خستگی اون از تنمون در نرفته بود که شرایط طوری شد که مجبور به جابه جاتیی شدیم اما با حضور مامان جون برام بهتر شد حداقل خیالم جمه صبحا همه کارا رو میکنه خدا عمر با عزت بهش بده دستش درذد نکنه واقعا خیلی کمک کرد بهم تلافی این همه سال که تنها بودم تو جا به جایی ها اینبار برام جبران کرد چون واقعا بهش نیاز داشتم الهی شکر الان وسیله ها رو اوردیم امیدوارم خدا کمک کنه و امروز بتونیم کامل جابه جاکنیم و با خیال راحت بریم سفرررررررررررررررررررررر خداجونم از اینکه اینقدر حوااست به بندهکوچکت هست به خانواده نقلی و با صفام هست ممنون نمیدونم چطور ازت تشکر کنم زبانم قاصره یک شنبه 15 شهريور 1394برچسب:, :: 14:3 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
وای که هر قدر از استرس این روزا بگم کم گفتم وسط اثاث کشی و سفر روسیه و عروسی دفاع هم اشتم زنگ زدیم مامان جون اومد کمکمون کرد خداروشکر خداروشکر با نمره نوزده و نیم دفاع کردم برام خیلی ارزشمد بود با وجود بچه کوچیک خداجونم شکرت کمکم کردی این دو سال رو با تمام سختی هاش سپری کردم و الهی شکر که خوب تموم شد صبح روز دفاع اومدم سرکار پنج شنبه 12 شهریور بعد کلی تمرین کردن رفتیم دنشگاه زودتر از موئد نوبتم شد و زنگ زدم بابا جون اومد شما هم پیش مامان جون بودی خیالم راحت بود دفاع کردم راحت خداروشکر اینقدر خدا کمکم کرد که هر قدر ازش تشکر کنم کمه اون همه استرس تبدیل شد به اعتماد به نفس نه صدام لرزید نه هول شدم با نهایت ارامش دفاععععععععععع کردم و خیلی عالی ود میشد بهم کامل هم بدن اما خوب دیگه بازم الهی شکررررررررررررر یک شنبه 1 شهريور 1394برچسب:, :: 13:47 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
الان که در کش و قوس رفتن به روسیه هستیم پیش خودم فکر میکردم که پارسال هم همین نگرانی ها رو داشتم برای سفر رفتم و خوندم یکمی اروم شدم باز هم ممکنه هوا سرد باشه اما خدا جونم اگه صلاح مون در این هست که بریم و اگر قراره که سلامت بریم و برگردیم و همه چیز خوب باشه و به همهمون خوش بگذره انشاا... جور شه بریم اگ نه واقعا خودت به دلمون بنداز منصرف شیم الهی شکرت می دونم خودت همه چیز رو به بهترین شکل بامون جور میکنی اما هزار تا دغدغه دارم چون با بچه کوچیک میخوایم بریم خداجونم خودت کاری کن همه چیز خوب و عالی پیش بره انشاا... یک شنبه 1 شهريور 1394برچسب:, :: 13:37 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
اومدم یکمی بنویسم شاید از این بار استرس کم شه خدایا شکرت گله ای ندارم همه استرس ها واسه خوشی هاست اما خودت مثل همیشه حمایتمون کن و حواست باشه بهمون احتیاج دارم بیشتر کمکم کنی این روزا.... اریا جونم قربونت بره مامان این روزا دغدغه خونه و داستانهاش که معلوم نیست کی جابه جایی داریم ................ دفاع دارم انشاا... تو همین ماه هنوز خیلی از کارام اماده نیست خدا کمکم کنه بتونم با وجود بچه کوچیک از پس همه چیز عالی بربیام عروسی داریم عروسی عمو جون نمیدونم با دفاعم تداخل داره یا نه انشاا... بشه بریم و در نهایت یه فکر بکر که نمی دونم بشه عملیش کنیم یا نه باز توکل به خدا سپردمش به خودش چند وقتیه بابا جون همش در مورد روسیه و ... صحبت میکنه که بریم اگه جور شه انشاا... هفته اول مهر میریم و از این استرس ها نجات پیدا میکنیم و اون موقع امیدوارم همه چیز به نحو احسن انجام شده باشه دلم کسی رو میخواد که این روزا بهم انرژی مثبت بده اما کی...... باباجون خیلی تلاش میکنه همه چیز رو اروم کنه دیشب کلی سرگرمت کرد با هم رفتین خرید که من بتونم مطالعه کنم برای دفاع خدایا شکرت بارها به حکمت این دوری رسیدم خودت بهتر میدونی خداجونم میگن خدایاور بیکسهاست واقعا درسته شکرتتتتتتتتتتتتتتتتت خودت بهترین انرژی مثبتی برام خداجونم و بعد از تو همسر و پسر نازنینم . بقیه نمی خوام بگم مهم نیستن اما اگه بخوام بهشون اهمیت بدم از زندگی و اهدافم دور میشم و دلسرد. زندگی همین فراز و نشیب هاش قشنگه پسرم همین که تو خیلی از لحظات خدا رو در کنارت حس میکنی در همه تنهاییهات رهات نمیکنه و همراهت هست. امیدوارم برات یک مادر نمنه باشم پسرم هرچند ممکنه با ایدال های تو فاصله داشته باشم در اینده نمی دونم اما میخوام بهت بگم حداقل تلاشم و میکنم فکرم به روز باشه امیدوارم زنده باشم و رشد و بالندگیتو ببینم خدایا غرور رو ازم دور کن نمی خوام مغرور شم نسبت به اطرافان اما خودت بهتر میدونی کلا ما سه تا خیلی مورد بی مهری واقع شدیم باز هم توکل به خودت ..... پيوندها
|
|||||||||||||||||
|