قند عسل مامان و بابا برای پسر گلم آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان سه شنبه 8 تير 1395برچسب:, :: 10:28 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
چون مهد خورشید اعلام کرد دو ماه تعطیلن ما اریا جون رو گلهای اطلسی بردیم فعلا راضی هستی منتها جدیدا هر روز گریه میکین من می خوام برم پیش مامان جون و اقا جون مهد نمیرم سه شنبه 8 تير 1395برچسب:, :: 10:27 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
تولد چهار سالگی اریا جوت رو کمی زودتر در مهد خورشی د گرفتیم البته یه تولد هم با مامان جون و اقا جون رفته بودیم . روز تولد هم که تو شوک نی نی جدید بودیم البته ارای جون رو بولینگ بردیم و حسابی با دوستش ستیا بهشون خوش گذشت سه شنبه 8 تير 1395برچسب:, :: 10:24 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
آریای عزیرم در چهارمین سالروز تولدت متوجه شدیم یه فرشته دیگه تو راه داریم خداوند بهمون لطف کرد و قراره یه نی نی گلی بهمون بده انشاا... سالم و صالح باشه مثل شما خدایا یه لطف ویژه به ما کن چون تو سونوی شش هفته قلب نی نی دیده نشد امیدوارم شنبه 12 تیر که میریم ببنیم نی نی جونمون رو انشاا... چهار شنبه 12 خرداد 1395برچسب:, :: 11:58 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
بعد از سفر شمال اولین سفر سه نفره 95 هم با یزددددددددددد استارت خورد خیلی خوش گذشت تجربیات زیادی کسب کردیم از کویر و اثار باستانی و شهرای اطراف گرفته تا هتل سنتی و .... الهی شکر به خاطر همه چیز چهار شنبه 12 خرداد 1395برچسب:, :: 11:55 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
سلام.......... خدایا شکرت این چهرمین سالیه که فرشته عزیزمون زیمنی شد. فردا قراره تو مهد براش یه تولد بگیریم کیکش رو هم خودش انتخاب کرد کیک قطاری امیدوارم سالیان سال خرداد عزیز رو جشن بگیریم و شادی کنم امسال تصمیمات جدی و متحول کننده در زندگیمون گرفتیم امیدوارم باباجون دفاع کنند و چند سفری که مد نظرمونه رو بریم و همه برنامه ها طبق روال باشه انشاا..
یک شنبه 13 دی 1394برچسب:, :: 15:50 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
این جمعه باباچجون خیی درگیر کار بود این شد که من و پسری دوتایی تنها خونه بودیم درسته جمعه ها اونم تو خونه و تنهایی دلگیره اما همیشه خداروشکر میکردم که پسرمو دارم که تنهاییهامو پر میکنه و همیشه هست کنارمون و لحظاتمون رو شیررین تر از قند و عسل میکنه خدا جونم ممنون به خاطر این ارای جون ومهربون پسری با تو خیلی بهم خوش گذشت خیلییییییییییییییی یک شنبه 13 دی 1394برچسب:, :: 15:48 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
اریا جونم انشاا... یه مسافرت هخو.ب در پیش داریم دلام می خواد مثل بقیه سفرهامون همه چیز خوب و عالی باشه و وقتی برمیگردیم بیام از اینکه با صحت سلامت و امنیت و راحت رفیم سفر و برگشتیم و بهمون حسابی خوش گذشت بنویسم انشاا... همه چیز خوب پیش بره و یه سفر رویایی زیبا رو تجربه کنیم خداجونم به خاطر همه نعمت هات شکررررررررررررررررر مطمئنم باز هم مثل همیشه نگاه مهرباتنت همراهمونه ومراقبمون در تک تمک لحظات یک شنبه 13 دی 1394برچسب:, :: 15:45 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
پسر گلم برای اولین بار چتر باز کردیم و با هم رفتیم زیر بارون خدای مهربان شکرررررررررر به خاطر این همه رحمت و زیبایی خدایا شکر به خاطر این فرشته عزیز و این پدر مهربون خداروشکر به خاطر نعمت سلامتی و حیات خداروشکر به خاطر همه ثروت ها یی بهمون عطا فرمودی الهی شکرررررررررررر سه شنبه 24 آذر 1394برچسب:, :: 10:19 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
پسری جونم اینقدر هوا خوبه و خنکه که شبهایی که باد نیست میریم پیاده روی خیلی خوبه شمکا ه هم تو پارک کلی دوست واسه خودت پیدا میکنی اخر هفته ها هم با دوستامون قرار میزاریم میریم
چهار شنبه 18 آذر 1394برچسب:, :: 13:51 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
انقدر این پسر شیرین زبونه که ادم دوست داره قورتش بده دیشب تا دیروقت هم من بد خواب بودم هم پسری خابش نمیبرد اقای پدر هم که مریض بود تخت خواب بود نصف شبی میگفت مامانی ناز من و بغلم میکرد خدایا این روزای زیبا رو نصیب اونهایی که بچه ندارند هم بکن. پيوندها
|
|||||||||||||||||
|