قند عسل مامان و بابا برای پسر گلم آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان چهار شنبه 19 شهريور 1393برچسب:, :: 12:32 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
خدایا شکر چشم به هم گذاشتیم البته سختیهاشم زیاد بود ولی ترم سوم شد و در واقع ترم آخری که کلاس میرم دلم می خواد خدا جونم کاری کنی کلاسای منو شوشو تداخل نداشته باشه تا آریا جونم اذیت نشه و خودمون نگهش داریم اگه نشد هم یه آدم مطمئن باشه همکاری کنه باهامون انشاا... فعلا که سایت برای انتخاب واحد باز نشده توکل به خدا چهار شنبه 19 شهريور 1393برچسب:, :: 12:30 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
دیشب صورتمو چنگ انداختی بهت گفتم چرا مامان رو چنگ اناختی گفتی ملودی کرد بعدش دستتو گذاشتی رو صورتت گفتی مامانی چرا آریا جونو زدی هااااااااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یاد گرفتی دعوا و تنبیهمون می کنی روز به روز داری بزرگتر و شیرینتر و آقا تر میشی تصمیم داریم یه سر بریم قشم نمی دونم چطور بشه ولی امیدوارم جور شه بریم و خوش بگذره انشاا... پنج شنبه 6 شهريور 1393برچسب:, :: 10:10 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
دیشب باباجون بهم زنگ زد روز دختر رو بهم تبریک گفت دلم یه جوری شد منم یه زمانی دختر خونه بودم ولی زیاد طول نکشید دوران مجردیم دختر که داشته باشی، ما که خدا یه پسر گل و سالم بهمون داد حتما صلاحمون این بود برای بار دوم نمی دونم کلا بچه دیگه ای بخوایم یا نه ولی هر چی که هست اگر قارر خدا بهمون بده امیدوارم مثل آریا جونم سالم و صالح باشه چهار شنبه 5 شهريور 1393برچسب:, :: 9:16 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
آریا بلبل زبون ما که وقتی گوجه خورد شده رو می بینه میگه مامانی گوجه رو شکوند!!!!!!1 یا وقتی بابایی اخم میکنه میگه باباجون منو زددددددددددددد یا به خودش میگه آریا جون یه چیزی رو متوجه نمیشه میگه بلهههههههههههههههه؟؟ هر روز آب بازی و دیا به قول خودت یه روز رفتیم دوچرخه سواری واقعا خوش گذشت دیروز رفتیم پیاده روی بازم عالیییی بود همکاری کردی غر هم زیاد زدی ها ولی در کل بد نبود امیدوارم باهامون همکاری کنی که بتونیم تفریحات خوب و شادی داشته باشیم به خودتم خوش بگذره پيوندها
|
|||||||||||||||||
|