قند عسل مامان و بابا برای پسر گلم آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان چهار شنبه 18 تير 1393برچسب:, :: 14:3 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
آریا جونم پنج شنبه گذشته بابا جون بردیمت گروه فیتیله خیلی خوش گذشت جمعه هم ظهر شما پیش بابایی موندیم من و دوستام رفتیم شنا بعدش غروب با عمو فرج اینا و عمو ایمان اینا رفتیم پدیده شام با موزیک زنده خیلی خوش گذشت شما هم که از شیطنت کم نذاشتی در کل خوب بود به امید روزهای خوش چهار شنبه 11 تير 1393برچسب:, :: 15:43 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
آریا جونم خوشحالم که زنده هستم و یه ماه رمضون دیگه رو دارم تجربه می کنم در کنار تو پسر خوشکل به قول خودت دووووووووووووو سالم و بابا جون گل ساعت کاریمونو تغییر دادن نامردا 10 تا 5 حالا باید یه جور برنامه ریزی کنیم شما اذیت نشی توکل به خدا پشلی تولد دووووووووووووو سالگیت نشد تو مهد برگزار کنیم تو امتحانات بود ولی 4 نفری گرفتیم با مادر جون خیلی خوب بود یک شنبه 18 خرداد 1393برچسب:, :: 14:35 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
آریا جونم سلام روزهای سختی دارم مادرجون هم اومده کمک اما شما از طرفی مریض شدی از طرفی برنامه خوابت به هم ریخته و خودمم که استرس امتحان و از طرفی هم سرکارم این مدیر جدیده یکمی پشتم حرف زده ناراحت بودم کلا دیروز بهم ریخته بودم دو روزه که شبها نمی خوابی اینقدر اذیت می کنی دیشب تا 3.5 صبح بیدار بودی و نق می زدی شب قبلشم که بی خوابی داشتم دیروزم نذاشتی بخوابم رفتم کتابخونه درس خوندم امیدوارم خدا خودش کمک کنه تا بتونم امتحاناتم رو با موفقیت کامل سپری کنم انشاا... اما قسمت خوبش اینکه امروز امتحانم رو عالی دادم امیدوارم همه امتحانات رو عالی بدم به امید خدا امیدوارم شرایط کاری هم ارامش برقرار بشه برام و تو هم هرچه زودتر خوب بشی چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 12:3 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
خدا یا خودت کمک کن احساس می کنم همه چیزم با هم قاطیش شده خودت کمکم کن کلی ترجمه و... امیدوارم هم میان ترم جمعه رو خوب بدم هم پاورپوینته موافقت شه و ترجمه کنسل شه دو شنبه 15 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 11:53 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
سلام پشلم خوبی دیگه زمانی نمونده تا پایان ترم خدا کنه بتون این ترم هم بدون دغدغه امتحاناتم رو عالی بدم و موفق بشم و تو هم همکاری کنی خدایا بازم کمکمون کن شوشو جانمم همین طور آریا جونی چند روزه با بابای میرین بیرون که من درس بخونم با یه مشما پر خوراکی میایین آب میوه و آب نیات و... چهار شنبه 3 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 9:31 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
آریا جونم خدارو شکر چند وقتیه موفق شدم از دیدی بگیرمت البته همه میگفتن از روش تلخ کردن یا چسب و ... استفاده کنم ولی تو اینقدر آقایی که نیازی به هیچ کدومش نبود فقط آخر شبها بهت شیر خشک میدم میخور و می خوابی تو طول شب هم فقط آب می خوری تا صبح خدارو شکر هم خوابت بهتر شده هم غذات چهار شنبه 3 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 9:6 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
برنامه ریزی برای تخلیه انرژی اریا کوچولوی شیطون دیروز بردیمت شن بازی کلی بازی کردی اینقدر شیطونی کردی مثل این کودکان کار شده بودی تمام لباسات کثیف تمام مژه هات شنی من و باباجونم کمی باهات شن بازی کردیم و خسته شدی اومدی خونه غذاتو حسابی خوردی ولی نمی دونم چرا لجباز شدی سرهرچیزی شروع می کنی به گریه کردن طوریکه خودتو به زمین میکوبی امیدوارم زودتر عاقل بشی آریا جون سه شنبه 26 فروردين 1393برچسب:, :: 10:25 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
خدایا ترم جدید هم شروع شد این جمعه میان ترم دارم واقعا باید چیکار کنم خدا جون خودت کمکم کن هم تو نگهداری آریا جونم هم تو درسا امیدوارم بتونم ا موفقیت و با نمرات عالی درسا رو پاس کنم خداجون خودت کمکم کن شوشو جانمم کمک کن تو درساش موفق بشه سه شنبه 26 فروردين 1393برچسب:, :: 9:48 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
می خواستم دیکشنری به روز شده تو بذارم ولی دیدم تقریبا همه کلمات رو مثل طوطی تکرار می کنی اسم حیوانات مثل گوگه=گربه ببستو=پرستو آقا قوباقه لاگشت قودی قودی=قوری قوری دوده= جوجه دودو = جوجو باه=ماه سیایه=ستاره ابادبا= هواپیما مامانی من بابا ون آقا جون داداشی دی دد = چی شد و... سه شنبه 26 فروردين 1393برچسب:, :: 9:35 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
مرد کوچک مادر فدای قد و بالایت خوب به حرف ماردت گوش کن شاید حرفهایم تلخ و سنگین است اما باید از همین بچگی برات بگویم تا در آینده آماده باشی برای مرد بودن تو قرار است مرد خوبی شوی.... مرد خوب بودن کار سختی است...! اینکه قوی باشی اما مهربان... صدایت پر جذبه باشد اما نه بلند... اینکه باید گلیم خودت را از آب بکشی بیرون... و مهمتر اینکه باید تکیه گاه باشی... عزیز دل مادر! تکیه گاه بودن سخت ترین قسمت مردانگی است! اول از همه باید تکیه گاه خودت باشی بعد عشقت! عشق حس عجیبی نیست! مثل زمانی است که صدایم می کنی مـــــــــــــــــــــــــــــادر! و من می گویم جــــــــــــــتتان مادر و به همین سادگی است عاشقی را کم کم خودم یادت می دهم... لا به لای حروف الفبا و اعداد خودم یادت میدهم که بگویی دوستت دارم گل خریدن ... قدم زدن... غافلگیر کردن... پسرم بزرگ شدن جدی است... مثل همین بازی های کودکی ات... به مادرت اطمینان کن... من خیلی قبل تر از به دنیا آمدنت خودم را برای بزرگ شدنت آماده کرده ام پيوندها
|
|||||||||||||||||
![]() |