قند عسل مامان و بابا برای پسر گلم آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان دو شنبه 9 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 10:49 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
سلام پشلی دیروز چند قدم راه رفتی خدارو شکر که پشلم داره بزرگ میشه پشلی من ولی دیشب اینقدر شیطونی کردی ساعت 2 خوابیدی باباجون نگهت داشت اریا جونم دلم گرفته خیلی ماانی چونکه چند روزه میریم دنبال خونه و هنوز انگار خونمونو که خیلی دوسش دارم قیمت خوب نمی دن دلم یه جوریه دعا کن خداجون خودش کمک کنه دلم نمی خواد مفت این خونه رو بدیم خداکنه اینجا رو خوب بفروشیم تا بتونیم یه جای خوب با قیمت مناسب بخریم خدا خودش کمک کنه روزا همش دنبال این چیا هستیم تو هم همراهمونی و خسته میشیم و شبا هم که جنابعالی نمی زاری بخوابیم کلا خیلی خسته ام خدایا کمکمون کنننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن
امیدوارم جند وقت دیگه که این ها رو میخونم مشکلمون به کلی حل شده باشه و یه خونه خوب و بزرگ و تو یه جای خوب با همسایه های خوب و قیمت خوب بخریم
چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 8:33 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
پشلی من سلام الان که می نویسم درعالم خواب وبیداریم چون دیشب اصلا نذاشتی بخوسبمهی بیدار میشدی و گریههههههههه می کردی پشلی من خیلی دودد دارم چند روزه دست می زنی وقتی ذوق زده هستی و دو زانو میشینی و خودتو تکون تکون میدی خیلی باحال شدی پشل گل من خدا خودش نگهدارت باشه من از الان ماتم گرفتم واسه اینکه ماه بعد که پرستار نیست چیکار کنم خدا خودش کمک کنه و یه راهی رو بذاره جلوی پام توکل به خداچشم به هم گذاشتیم داری یک ساله میشه
یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 9:33 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
اریا جونم خیلی وروجک شدی مدام میری پشت مبلا واسه خودت دور می زنی گاهی صبحا بیدار می شی با ما صبحانه میخوری سرکار هر وقت یاد چهرت میافتم دلم غش میره قربون پشلم برم دیروز از پشت مبل برام دالی می کردی گاهی هم اسباب بازیهاتو زیر مبل قایم میکنی کل خونه رو هم سرک می کشی خیلی ولی باید مراقبت باشیم چون به همه چیز دست میزنی دیشب یه سی دی بت دادم کلی باههاش باتزی کردی علاقه زیادی به سیم و موبایل و کنترل تلویزیون وکلا وسایل یرقی و الکترونیکی داری فکر کنم مهندس الکترونیک می خوای بشی الهی قربونت برم خیلی هم داری روز به روز خوشکل تر می شی و شیرینتر جمعه بردیمت کنار دریا کلی کیف کردی هوا هم عالی بود تولدت داره نزدیک می شه خدارو شکر که به سلاممتی داری بزرگ می شی .
پسرم باورم نمی شه اینها همش رحمت خداست من با ارامش میام سرکار خدا رو شکر و تو هم ارامش داری و کلا همه جوره داری با ما همراهی می کنی خدارو شکرررررررررررررررررررررررررررر
راستی نمی دونم اولین تولدت رو چطور یبگیرم خودمون سه تایی یا با دوستا البته تصمیم دارم وقتی بزرگتر شدی برات تولد مفصل بگیرم که خودتم تو ذهنت بمونه
شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, :: 8:20 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
اریای گلم هر روز که میگذره شیرینتر می شی دیروز که خونه بودم کلی با هم بازی کردیم خیلی بهمون خوش گذشت حسابی هم پایه بیرون رفتن هستی همه جا همراهمون میای کلا تا حالا که 10 ماو 3 روزته هیچ اذیتی برامون نداشتی جز چیزایی که جزو شیطنتای مخصوص سنته پسر گلم خیلی دویتت دارم هر روز که میبرمت پیش پرستار میگم خدایا پشلمو سپردم دست خودت خدا رو شکر خد هم با ما همراهی کرد و الان 10 ماهه شدی باورم نمی شه 2 ماه دیگه میشی یک ساله الهی شکر ای خدای من که دارم این روزا رو میبینم و این توفیق رو بهمون دادی
دو شنبه 19 فروردين 1392برچسب:, :: 8:55 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
سلام پشل گلم امروز 19 فروردینه و دعای شرف شمس نوشتم و میزارم لای قرآن انشاا.. براورده شه دیروز خیلی بد قلق شده بودی پیش پرستارت فکر کنم بعد از یه مدت که بردمت اینطور شده بودی دیشبن با عمو ایمان و عم زمان اینا رفتیم بیرون خیلی خوش گذشت تو هم خوابیدی و اوردیمت خونه هم خوابیدی تا صبح خیلی دوستت دارم مامانی خیلی وروجک و شیطون شدی ولی باباجون میگه خیلی عاقل شدی چند روز پیش یه صحنه جالب ازت دیدم رفته بودیدم خرید بچه اقای حسن زاده دوست باباجونو دیدیم اون 7 ماهه بود تو اینقدر برای اون خندیدی و میخواستی بغلش کنی اونم ترسیده بود و گریه میکرد بمیرم واسه پشل خوش اخلاقم
سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:, :: 8:15 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
سلام پسرم دیروز 9 ماهه شدی خدا می دونه که چقدر تو این سه ماهی که دست پرستار بودی حرص خوردم خدایا خودت پسرم رو در سایه امن و ایمن خودت حفظ کن پشلی من چند روزه که به طرز وحشتناکی سرماخوردم از 25 اسفند مرخصی گرفتم تا 15 خوشحالم که 20 روز پیش خودمی احتمالا با هم میریم شمال دوتایی دو روزه صبح ها بیدار می شی و با ما صبحانه می خوری نمی دونم از کی بذارمت مهد همش استرس دارم نمی دونم از کی بری برات خوبه فقط از خدا میخوام خودش نگهدارت باشه یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:, :: 11:37 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
اریا جونم دیروز داشتی با اقا جون بازی میکردی اون گردنتو قلقلک میداد تو ه م سریع قلقلکش میدادی فقط نمی دونم چرا تو حرف زدن یکم تنبلی خدا کنه زودتر حرف زدن یاد بگیری خیلی شیرین و بامزه شدی از 8 ماه و نیم چهاردست و پا رفتی و الان حرفه ای هستی و حتی میتونی چیزی رو بگیری و بلند شی ولی کل خونه رو سریع می ری و هرچی سر زاهت باشه میخوری خیلی باید مراقبت باشیم امروز صبحم که بردیمت پیش پرستار شیشتو جا گذاشتم و باباجون که داشت میرفت اقا جونو بذاره فرودگاه بردن دادن بهت بمیرم برات مامنی من شنبه 5 اسفند 1391برچسب:, :: 11:35 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
مامانی من اینقدر قشنگ چاردست و پا و سینه خیز میری دلم میخواد بخورمت اریا جونم بخدا تا وقتی تو رو نداشتم فکر نمی کردم بچه اینقدر شیرین باشه ولی الان میبینم با خندت انگار تمام دنیا رو بهم دادن و با گریت انگار دنیا رو سرم خراب میشه وقتی ذوق میکنی و تند تند میری سمت چیزی کیف میکنیم من و بابایی چند روزه سرگرمیم اینه که میرم خونه میزارمت وسط فرش تو هم تند تند چاردست و پا میری خدا کنه زودتر راه بیافتی و حرف بزنی اینقدر دلم میخواد حرف بزنی و صدامون کنی قربونت برم شنبه 28 بهمن 1391برچسب:, :: 12:55 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
سلام پشلی راستش روز تولدم یعنی 18 بهمن شما مریض شدی تب شدید تا چند روز مدام از این دکتر به اون دکتر میرفتیم مدام شب زنده داری داشتیم باهات و گریه میکردی یه شب که منو بابایی فقط میذاشتیمت تو پتو و تکونت می دادیم و ساکت می شدی الانم 12 روزه که هر روز یه داستانی داریم دیشب هم بد خواب شده بودی تا صبح منم همش کابوس میدیدم و نتونستم بخوابم خیلی دعا کردم که هرچه زودتر خوب بشی تو این مدت 8 ماه اصلا مریض نشده بودی خدایا خودت همیشه بچمو در سایه امن و ایمن خودت حفظ کن و همچنین شوهر و خانوادمو چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, :: 11:29 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
پشلی سلام عزیز دلم امروز تولدمه دلم میخواد هرچه زودتر زمان بگذره و بیام پیشت دیشب باباجونی برام یه روسری و یه ادکولن و یه دمپایی رو فرشی از طرف تو برام خرید الهی قربونت برم پسرم خیلی شیرین و بامزه شدی سرکار همش تو فکرتم از خدا می خوام همیشه سالم و سلامت و شاد باشی و از زندگیمون لذت ببریم میگن دعاها و ارزوهای ادم تو روز تولدش براورده میشه می خوا دعا کنم انشاا... من و تو و باباجونی سالم چه از نظر جسم و روح و شاد و سلامت باشیم و با ارامش زندگی کنیم بتونیم خوب تربیتت کنیم خداوند همیشه پشت و پناهمون باشه و زیر سایه خدا بزرگت کنیم و رزق و روزی حلال فراوان خداوند بهمون عنایت کنه و خداوند نظر لطفش بهمون باشه و بتونیم در از نظر اخلاقی معنوی. اجتماعی. شغلی . علمی و... پیشرفت کنیم خدایا پسرمو سپردم دست خودت خووت از تمام ناراحتی ها و گزندها در امان نگهش دار انشاا... امروز تصمیم دارم رفتم خونه سه تایی یه جشن کوچیک بگیریم و ازت کلی عکس بگیریم
پيوندها
|
|||||||||||||||||
![]() |