قند عسل مامان و بابا برای پسر گلم آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان دو شنبه 18 خرداد 1394برچسب:, :: 12:1 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
اریا جونم ما این روزا داریم کم کم جابه جا میشیم که بتونیم تولد تو تو خونه جدید بگیریم از طرفی هم تو مهد میخوام برات تولد بگیرم هماهنگ کردم برای روز پنج شنبه همون 21 که تولدته انشاا... یه تولد عالی برات بگیریم الان هم تمان تلاشو نو به کار بستیم که بتونیم خونه جدید رو اماده تولد کنیم امیدوارم همه چیز خوب باشه برامون . از خدا میخوام راه های خوب رو برانمون باز کنه خیلی دغدغه دارم تو ذهنم از طرفی میگم یه خونه نقلی بهخریم از طرفی میترسم بریم زیر بار قرض مجدد خدایا خودت اون چیزی که به صلاحمونه و سر راهمون قرار بده از طرفی هزاران ارزو دارم برای کارهای نکرده ام برای سفرهای نرفته ام از طرفی سرمایه گذاری برای اینده ..... شنبه 9 خرداد 1394برچسب:, :: 14:12 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
اریا جونم اینار کلا برنامه سفر مون به خونه اقا جون و هر جای دیگه بهم خورد . از طرفی یکم تغییر مدیریت تو محل کار خودم و باباجون و از این حرفا و استرسی و ... از طرفی هم جرین خونه ................. فقط همه چیزو سپردم به خودا تا دوباره همه شرایط ثبات پیدا کنه و ارامش برقرار شه پسرم با دستای کوچیک یکمی برامون دعا کن کلا متوجه شدم نمیشه شرایط زندگی خودمو با بقیه مقایسه کنم چون ما به هر حال شرایط کار و شرایط خاص زندگیمون باعث میشه مسافرت هامون پر هزینه باشه به هر حال من فعلا خودم شوهرم و پسر نازم رو سپردم دست خدا دلم میخواد همونطور که خدای مهربون همیشه حامی ما بوده و محبتش شامل حالمون شده اینبار هم لطف کنه و معجزاتشو بهمون نشون بده سردرگمم حوصله ندارم شرایط رو برای کسی توضیح بدم فقط دلم میخواد بتونم با خدا بیشتر درد دل کنم چون حوصله ادما رو ندارم نمی دونم چرا .......... دو شنبه 14 ارديبهشت 1394برچسب:, :: 13:49 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
از اونجایی که امسال تصمیم داریم سفر زیاد بریم تو ذهنم هست تعطیلی دیگه رو اگه خدا بخواد بریم شیراز اما میترسم باباجون تو کارش برای مرخصی براش بد شه به امسد خدا برای خرداد یا ترکیه یا دبی یکیشو میریم انشاا... برای عید فطر هم شمال اگر بشه مشهد هم بریم خیلی دوست دارم توکل به خدا انشاا... جور شه بریم کلا امسال دوست داشتم مشافرت به اصفهان که انجام شد شیراز مشهد دوبی و ترکیه بتونیم بریم انشاا... به امید خدا یزد و تبریز هم دوست دارم ببینم چقدر از برنامه هامون محقق میشه به امید خدا انشاا... دلم میخواد برنامه ریزی برای نی نی دوممون هم بتونیم انجام بدیم به امید خدا. دو شنبه 14 ارديبهشت 1394برچسب:, :: 13:45 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
امروز رفتم تو سایت دانشگاه بدهیمو چک کنم دیدم یه مبلعی به عنوان وام برام ریختن که از شهریم کم شده اینقدر خوشحال شدم چون کمک خوبی بود مخصوصا چون برای چیزای دیگه کلی برنامه ریزی کردم مخصوصا سفر و یه سری لوازم خونه انشاا... خدا جونم شکرررررررررررررر یک شنبه 13 ارديبهشت 1394برچسب:, :: 15:47 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
خدایا شکرت هر قدر بخوام به خاطر نعمت هات و زیبایی هایی که تو زندگی دارم تشکر کنم بازم کمه زندگی هر ادمی مثل پازل می مونه وقتی همه چیز کنار هم جمع میشه خودشو نشون میده خدایا ممنون که یه وقتایی چیزی ازت خواستم ندادی ولی بعدش بهترشو دادی ممنون به خاطر همه محبت ها ت ممنون به خاطر شوشو و پسر نازی که دارم ممنون به خاطر حضور این فرشته سالم و زیبا و خوب و گللللللللل توی زندگیم نمی دونم چطور ازت تشکر کنم خدای من شکررررررررررررررررر یک شنبه 13 ارديبهشت 1394برچسب:, :: 15:31 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
برای روز چهارشنبه بلیط گرفتیم که بریم اصفهان شبش بابا جون زنگ زد به دوستش که از اب و هوای اصفهان با خبر شیم گفتند که اصفهان ریز گرد هست و هوا افتضاحه ما هم بلیط رو کنسل کردیم خواستیم هتل رو هم کنسل کنیم که دوست بابا جون گفت نه هوا خوبه کنسل نکنید و ... خلاصه ما هم دل رو به دریا زدیم و راهی شدیم . شبش هم با خاله ح بابا جون و عمو رو سورپرایز کردیم هدیه روز مرد براشون گرفتیم البته برای شما ههم من هدیه روز مرد لباس خریدم روز اول که رسیدیم رفتیم تو لابی اشناهای بابا جون کلی برنامه سفر بهمون دادن ما هم خلاصه از میدون امام شروع کردیم اول رفتیم میدون امام رستوران معروف نقش جهان که بعدها هر روز پاتوقمون شد بریونی خوردیم بعدش راهی گشت تو میدون امام شدیم شما هم رفتی تو استخر وسط میدون شنا کردی با بچه ها اب بازی کردی . بعدش عالی قاپو شیخ لطف الله و اینایی که تو میدون بود دیدیم رفتیم چهلستون از اونجا یه راننده تاکسی دربست گرفتیم رفتیم کلیسای وانک حمام علی قلی اقا موزه قاجاریه پرستشگاه زرتشتیان بعدش هم جلوی پل خاجو پیدا شدیم و کلی گشتیم و شما گیر داده بودیم در کل سفر که کشتی درست کنیم بندازیم تو اب ماهم کاغذ به دست مدام کشتی میساختیم. خلاصه در هوای عالی اصفهان قدم زنان پل های رو دیدیم عکس گرفتیم و شام جایی نزدیک پل ها پیتزا و مرغ کنتاکی خوردیم و رفتیم هتل و خوابیدیم روز دوم رفتیم باغ گلها که هرچی از زیاببییش بگم کم گفتم بعدش نهار رفتیم همون رستوران و کشک بادمجون خوردیم و بعدش راهی هشت بهشت شدیم شام هم دیزی سنگی خوردیم روز سوم رفتیم باغ پرندگان که برای شما خیلی جذاب بود قطار سوار شدیم تو باغ گشتیم بعدش رفتیم کوه صفه تلکابین سوار شدیم خیلی جالب بود شبش هم اومدیم میدون امام دیزی سنگی خوردیم و سوار کالسکه و ماشین هایی توی میدون شدیم که شما خیلی دوست داشتی روز اخر هم صبح رفتیم هتل عباسی رئو دیدیم و مدرسه چهارباغ رو بعد رفتیم میدون امام و فالوده شیرازی و بستنی سنتییییی خوردیم که بسیار خوشمزه بود و در اخر هم شما باز سوار اون ماشینا شدی و حسابی بهت خوش گذشت. در کل دلم میخواد بگمممممممممممممممم خداجون شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت به خاطر سلامتی که بهمون دادی به خاطر اینکه هر تصمیم میگیریم حمایتمون میکنی اجراش کنیم امروز تو نی نی سایت یه چیزی خوندم میخوام بگم خدایا خودت دل همه رو شاد کن همه مریضا رو شفا بده چه سرمایه گرانقدری سلامتی که من خودم به شخصه ازش غافلم خدا جون شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت یک شنبه 6 ارديبهشت 1394برچسب:, :: 9:51 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
اریا جونی خوشحالم پنج شنبه ها با همیم و تعطیل و راحت اما این تا چهار موندنم میتریم کلافت کنه انشاا... که همه چیز به بهترین نحو پیش بره ما هم همه اینها رو به فال نیک میگیریم انگار این کار باعث شده من تصمیمات امسال بهتر میسر شه و بتونیم حسابی سفرای خوب بریم انشاا......... یک شنبه 6 ارديبهشت 1394برچسب:, :: 9:49 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
دیشب عمو زمان اینا اومدن خونمون خیلی خوش گذشت شما هم با نی نی شون بازی کردی جمعه این هفته هم صبحونه مهمون عمو زمان اینا رفتیم بیرون خیلی خوش گذشت نهارش هم غذامونو بردیم خونه عمو ایمان و نوش جان کردیم خیل خوش گذشت یک شنبه 6 ارديبهشت 1394برچسب:, :: 9:46 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
سلام نمی دونم چرا هر وقت میخوایم بریم مسافرت تا دقیقه نود هیچیمون معلوم نیست دیروز خودمونو کشتیم که هتل پیدا کنیم هتلا جای خالی نداشتن خلاصه بابا جون خواست بلیط بگیره دوستش امیدارمون کرد که براتون جا میگیرم ما هم فعلا امیدمون به همون جاست البتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتته نا گفته نماند که بهم ثابت شده که خدا هر چیزی رو در بهترین زمان و به بهترین نحو بسیار زیبا برامون جور میکنه شاید خدا نمی خوا ما اینقدر هرینه کنیم میخواد برامون جامون رایگان بیافته بعد قرنی که خواستی. بریم مسافرت توکل به خدای گلم پنج شنبه 3 ارديبهشت 1394برچسب:, :: 9:42 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
سلام خدا جونم الهی شکر به ذرگاهت چقدر این ماه قشنگ و دوست داشتنی خدارو شکررررررررررررررر خداجونم خودت بهترین ها رو برامون بخواه خداجون شکر این ماه در حد تصورم ون و حتی بیشتر بابا جون حقوق گرفت و انشاا... می تونیم برنامه مسافرت مونو بچینیم دلم میخواست بریم استانبول اما نی دونم بشه یا نه اگر نشد که اصفهان شیراز میریم اونجا هم کلی خوش میگذره پيوندها
|
|||||||||||||||||
|