اریا جونم چهارشنبه ظهر غذا پختیم با عمو ایمان اینا رفتیم باغو شما هم اینقدر خاک بازی کردی کثیف کثیف شده بودی خلاصه موقع برگشتن تو ماشین از خستگی خوابیدی بعدش بردیمت حموم و عمو ایمان اینا بعد شام اومدن خونمون برات یه بلز خریدن و هدیه تولد واسه من
جمعه هم از صبح رفتیم کلبه هور با عمو فرج و عمو ایمان اینا حسابی خوش گذر وندیم شب هم رفتیم خونه خاله مریم اش پخته بود و اومدیم خونه
قشنگ ترین بخش دیروز برام این بود که یک ساعتی با هم به قول خودت شادی کردیم ورزش کردیم رقصیدیم خیلی خوش گذشت الکی خندیدیم خدایااااااااااااااااااا شکررررررررررررررررررررررررررر به خاطر وجود این فرشته
نظرات شما عزیزان: