قند عسل مامان و بابا برای پسر گلم آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان پنج شنبه 11 خرداد 1391برچسب:, :: 16:0 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
پسرم سلام. امروز یک هفتست که من تو خونه ام و تو مرخصی هستم . این یک هفته خیلی سریع گذشت داریم به لحظه دیدار نزدیک می شیم نمی دونم دلم برای ایت دوران تنگ میشه یا نه لگد زدنات تکون خودن هات و همه این شرینیهایی که این 9 ماه انتظار همراهش داشت البته سختی هاش هم کم نبود و لی من از اونها هم سعی کردم لذت ببرم. البته مطمئنم وقتی بیای یه جور دیگه از وجودت و از داشتنت لذت می برم. پسرم آریای گلم این روزها همش به اینکه تو سلامت باشی و راحت به دنیا بیای فکر می کنم همش برات قران می خونم و صلوات می فرستم . اگه خدا بخواد سه شنبه مادرجون میاد و عصر همون روز هم نوبت دکتر داریم . پسرم تو شدی یه تکه از وجود من که بهت عادت کردم نمی دونم وقتی درت بیارن چه حسی دارم البته اون موقع می شی قلب مامان که بیرون از بدنش داره می تپه . خدایا پسرم ، شوهرم ، خودم و همه چیزو سپردم به خودت حواست مثل همیشه بهمون باشه. نظرات شما عزیزان: پيوندها
|
|||||||||||||||||
|