اریا جونم دیروز داشتی با اقا جون بازی میکردی اون گردنتو قلقلک میداد تو ه م سریع قلقلکش میدادی فقط نمی دونم چرا تو حرف زدن یکم تنبلی خدا کنه زودتر حرف زدن یاد بگیری خیلی شیرین و بامزه شدی از 8 ماه و نیم چهاردست و پا رفتی و الان حرفه ای هستی و حتی میتونی چیزی رو بگیری و بلند شی ولی کل خونه رو سریع می ری و هرچی سر زاهت باشه میخوری خیلی باید مراقبت باشیم امروز صبحم که بردیمت پیش پرستار شیشتو جا گذاشتم و باباجون که داشت میرفت اقا جونو بذاره فرودگاه بردن دادن بهت بمیرم برات مامنی من
نظرات شما عزیزان: