قند عسل مامان و بابا
برای پسر گلم
درباره وبلاگ


بسم الله خوش اومدید. داستان ما از اونجا شروع شد که در چهارمین سالگرد ازدواجمون ما متوجه شدیم که خدای مهربون یه فرشته گل بهمون هدیه داد. تصمیم گرفتیم اینجا لحظه های بزرگ شدنش رو ثبت کنیم.
نويسندگان
پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 10:18 :: نويسنده : زهرا-مصطفی

سلام. دیروز تعطیل بودیم حسابی صبح خوابیدم بعد از ظهر هم همین طور ولی شب تا صبح خوابم نمی برد هم اینکه با زمان و مرجان رفتیم بیرون شام خوردیم دیروقت و هم اینکه روز خیلی خوابیده بودم چنان نفس تنگی می اومد سراغم که خدا می دونه. صبح زود هم بلند شدم و اومدم سرکار. تازه الان می فهمم که دکتر همچین بی دلیل هم نمیگه که خونه استعلاجی نیاز نیست چون اگه من با این روال پیش برم روزها می خوابم و شبها ب زنده داری می کنم.

سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 11:53 :: نويسنده : زهرا-مصطفی

بسم الله الرحمن الرحیم

پسر نازم سلام. دیروز با با جون رفتیم دکتر صدای قلبتو شنیدیم خدا رو شکر همه چیزت خوبه .به دکتر گفتم که برام استعلاجی بنویسه که نیام سرکار قبول نکرد. گفت که حالت خوبه باید تحرک داشته باشی که زایمانت هم راحتتر بشه. دیگه توکل به خدا دیگه تا جایی که بتونیم میایم سر کار چاره ای نیست.

البته از یک طرف برای خودم هم بهتره چون تنهایی تو خونه واقعا حوصله ام سر می ره.

از خدای خوب و مهربون به خاطر تمام محبت هایی که تو این دوران بهم کرد واقعا ممنونم .

یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 12:18 :: نويسنده : زهرا-مصطفی

سلام مامان جون. پسر نازم . امروز یکمی فکرم مشغول بود واسه کار و داستانهایی که داریم . پسرم تو یه فرشته ای و خدا دعاتو مستجاب می کنه ازت می خوام برای من و خودت و باباجون و مسایل کاریم و استرس هایی که دارم دعای ویژه کنی . مطمئنم که خدا با وجود تو تمام دغدغه هام رو برطرف می کنه و همه چیز به امید خدا حل می شه. انشاا...

شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 12:2 :: نويسنده : زهرا-مصطفی

پسرم . پسر نازم سلام

امروز صبح تو اداره یه جلسه ای داشتیم که قرار شد کارهای منو همکارام انجام بدن و من با خیال راحت از 15 یا 20 روز دیگه بریم مرخصی تا شما به دنیا بیای .

پسرم خیلی دلم میخواد بدونم تو چه شکلی هستی آرومی شلوغی ؟؟؟؟؟؟

ولی قبل از همه اینا همیشه از خدا می خوام که سالم و صالح و زیبا باشی. و خداوند با حضور تو خیر و برکت و شادی و عشق و برکت رو به زندگی ما بیاره. البته از وقتی که تو اومدی تو دل من همه چیز زندگیمون بهتر شده و خدا هم با سورپرایزهایی که برامون می فرسته شرمندمون می کنه. خدا رو شکر که همه چیز خوبه. مطمئنم که بهتر هم می شه . پسرم دعا کن با ارامش بریم مرخصی و با ارامش و خوبی و خوشی هم انشاا... برگردم سر کارم. به امید خدا احتمالا فردا می ریم دکتر تا در مورد مرخصی هم باهاش صحبت کنیم.

دیروز با آوا و پدر و مادرش رفتیم بیرون البته قبلش منو باباجون رفتیم کافی دربند و فالوده شیرازی خوردیم و یکم هم خرید کردیم و بعد به اونها زنگ زدیم و رفتیم پارک دیروز یه کفش کوچولوی آبی هم برات خریدیم. چند ماه دیگه می تونیم شما رو ببریم پارک عزیزم. به امید خدای مهربونم.

پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, :: 10:46 :: نويسنده : زهرا-مصطفی

با سلام. این اولین مطلبی هست که تو این وبلاگ می نویسم . راستش تصمیم دارم اینجا مراحل بزرگ شدن پسرمون رو ثبت کنم.

پسر گلم تو الان تو هفته 31 از ماه هشتم هستی. یک ماه و نیم دیگه به امید خدا میای پیش ما . امیدوارم این دوران با آرامش و سلامتی و خوشی بگذره و خداوند یه پسر سالم و صالح و زیبا به ما عنایت کنه. انشاالله

شنبه 1 فروردين 0برچسب:, :: 12:39 :: نويسنده : زهرا-مصطفی

دو نفری از 28 رفتیم مسافرت شمال تا 14 خوب بود خوش گذشت روحیه جوفتمون عوض شد فقط اریا جونم سرماخورده بودی ولی خداروشکر الان خوب شدی خیلی وروجک و شیطون شدی کلا همه چیزو میگیری که بلند شی امروز اولین روزیه که بعد از تعطیلات اومدم سرکار از امروزم میخوام برم پیاده روی انشاا...

صفحه قبل 1 ... 17 18 19 20 21 ... 22 صفحه بعد
پيوندها



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 110
بازدید دیروز : 156
بازدید هفته : 110
بازدید ماه : 1083
بازدید کل : 12638
تعداد مطالب : 216
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

Alternative content