سلام. دیروز تعطیل بودیم حسابی صبح خوابیدم بعد از ظهر هم همین طور ولی شب تا صبح خوابم نمی برد هم اینکه با زمان و مرجان رفتیم بیرون شام خوردیم دیروقت و هم اینکه روز خیلی خوابیده بودم چنان نفس تنگی می اومد سراغم که خدا می دونه. صبح زود هم بلند شدم و اومدم سرکار. تازه الان می فهمم که دکتر همچین بی دلیل هم نمیگه که خونه استعلاجی نیاز نیست چون اگه من با این روال پیش برم روزها می خوابم و شبها ب زنده داری می کنم.
نظرات شما عزیزان: